جدول جو
جدول جو

معنی شهوت انگیختن - جستجوی لغت در جدول جو

شهوت انگیختن
(خَ گُ تَ)
تحریک کردن شهوت. برانگیختن میل جنسی:
به بیرغبتی شهوت انگیختن
برغبت بود خون خود ریختن.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خِ/ خَ کَ دَ)
فریاد و زاری کردن. آوا سر دادن:
چون سگی کو گله به گرگ سپرد
شیون انگیخت با شبانۀ کرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خَ اَ قَ لَ تَ)
تهییج کردن. اثاره. (یادداشت مؤلف) :
جنگی که تو آغازی صلحی که تو پیوندی
شوری که تو انگیزی عذری که تو پیش آری.
منوچهری.
بس کن ز شور انگیختن وز خون ناحق ریختن
کز بس شکار آویختن می بگسلد فتراک تو.
خاقانی.
، فتنه و آشوب برپا کردن:
ای بسا شورا کز آن زلفینکان انگیختی
گر نترسیدی تو از منصور عادل کدخدای.
منوچهری.
هر روز بهر دستی رنگی دگرآمیزی
هر لحظه بهر چشمی شور دگر انگیزی.
خاقانی.
، بانگ و فغان برآوردن:
صبح پیش ازوقتشان عید از درون برساخته
مرغ پیش از وجدشان شور از نهان انگیخته.
خاقانی
لغت نامه دهخدا